با استدلال به آیه ی( 31) سوره نور حجاب در حقیقت عبارت است از حفظ شرم و حیای زن با حذر از نگاه به نا محرم و خلوت کردن با او و نیز با پوشاندن اندام به وسیلهی لباسی متناسب که برجستگیها و اندام او را بپوشاند و اینگونه با مهابت و ابهت جلوه نماید و همچنین مانع و سدی است در برابر گمراهی و خود نمایی و حافظ حرمت و آداب و عفت و حیا است.
آیا حجاب حقیقتاً به معنای تحقیر و محدود کردن زن است؟
متأسفانه بسیاری از مردم حجاب را بزرگترین شاهد بر ادعای خود مبنی بر عدم مساوات میان زن و مرد در اسلام به حساب میآورند به علاوه گروهی نیز آن را دلیلی بر تحقیر زن و محدود کردن او و آزادی هایش میدانند و این در حالی است که ایشان در انگیزه تشریع قانون حجاب ذرهای تأمل نکرده اند، زیرا از یک سو مرد از زن به خاطر خصلتی که در او وجود دارد وبا او شریک است، خصلتی همچون همیاری فکری و اجتماعی در راستای شکل دهی به جامعه و تشکیل تمدن استقبال خواهد کرد و از سوی دیگر به لحاظ غریزهی جنسی، از مظاهر زنانگی و جاذبههای جنسی به ودیعه نهاده شده در زن استقبال خواهد کرد، بنابراین بر هر متفکری پر واضح و روشن است که باید حایلی درکار باشد که میان این دو فاصله ایجاد کند و آن چیزی جز حجاب اسلامی که از جانب خدای عزوجل تشریع گردیده نخواهد بود، همچنین اسلام در امر به غض ابصار که به معنای فروهشتن دیده گان و کنترل نگاه میباشد ونیز حفظ فروج، زن و مرد را مساوی دانسته حتی قبل از زنان در آیه ی( 30) سورهی نور مردان را به غض ابصار و حفظ فروج مکلف میگرداند و بعد به دنبال مردان در آیه( 31) همین سوره زنان را همچون مردان مکلف به غض ابصار و حفظ فروج میگرداند که خود بیانگر مساوات میان هر دوی آنها در این تکلیف شرعی میباشد و علاوه بر آن مبین این امر است که حجاب تنها تکلیف زن نیست و تکلیف مرد هم میباشد و مؤکد این امر، که برای ارج نهادن این تکلیف شرعی هر دو باید باهم آستین همت را بالا بزنند، تنها تفاوتی که میان زن و مرد در تکلیف حجاب وجود دارد محدودهی آن است که با توجه به تفاوت خلقت هر کدام و نیروها و کششهای نهفته در زنان بسیار منطقی میباشد که دایرهاش برای زنان با دایرهی آن برای مردان متفاوت باشد.
حجاب اسلامی در واقع محافظ و مدافع حقوق زن در مشارکت واقعی و فعال با مرد است در همهی مسائل اجتماعی، علمی و فرهنگی، و عدم تبعیت از آن او را از این مشارکت محروم ساخته زیرا او را اسباب سرگرمی و لذت جویی برای مردان هوس ران درمی آورد، اگر به صورت منطقی و جدای از تعصب کور کورانه و تبعیت از قشری خاص به موضوع حجاب و هدف از تشریع آن نگریسته شود این مسئله هویدا میگردد که حجاب مانعی است که مشارکت و همکاری زن با مرد در راستای انجام وظایف انسانی و اجتماعی را از مشارکت و همکاری اش با مرد در جمع شدن به سرچشمهی لذت و اشباع غریزهی جنسی جدا خواهدکرد0
فلسفهی تشریع قانون حجاب از دیدگاه قرآن؛
قرآن کریم فلسفهی تشریع قانون حجاب را از جانب خدای عزوجل در آیه( 59)سوره احزاب به صورت قاطع و سنجیده بیان کرده است:
" يا أَيُّها النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً" یعنی؛ای پیغمبر، به همسران و دختران خود و به زنان مؤمن بگو که رداهای خود را جمع و جور بر خویش افکنند، تا اینکه( از زنان بیبند و بار و خانمهای آلوده) دست کم باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیت و آزار( اوباش) قرار نگیرند، خداوند( پیوسته) آمرزنده و مهربان بوده و هست( و اگر تاکنون در رعایت کامل حجاب سست بوده اید و کوتاهی کردهاید، توبه کنید تا خدا با مهر خود شما را ببخشد) در تعلیل قانون حجاب بیان گردیده که؛( ... ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ..." یعنی حداقل دست آوردی که در وراء حجاب نهفته جدایی و شناخته شدن زنان مؤمن و پای بند به دین از زنان بیقید و بند میباشد که در نتیجهی آن دیگر مورد اذیت و آزار چشمچرانان و هوسرانان قرار نمیگیرند، جاذبه و محرکهای جنسی به ودیعه نهاده شده در زن باید از نگاه مردان چشمچران و هوس ران مخفی بماند تا زیباییهای او آنها را به تعرض و اذیت و آزارش تحریک نکند و به او جز به صورت شریکی در راستای خدمات انسانی و اجتماعی نگریسته نشود، از جنبهای دیگر نیز تشریع حجاب در منضبط شدن به اخلاق نیکو به مردانی که زنان را نظاره گر هستند مساعدت و کمک میکند که زنان را به عنوان همکارانی قابل احترام و عناصری علمی و فرهنگی و مؤثر در راستای شکل دهی به جامعه و متمدن ساختن آن پذیرا باشند نه به عنوان مجموعهای متشکل از محرکهای جنسی.
اما اعتقاد به اینکه خدای متعال حجاب را وسیلهای در راستای تربیت زن و دوری اش از انحرافات و زشتیها و نردبانی برای بالا بردنش به سوی استقامت اخلاقی قرار داده از بیخ و بن بیاساس بوده و ارزشی را در برندارد زیرا به طور مطلق تربیت از درون میجوشد و از بیرون نمی آید که حجاب آن را متضمن باشد، مد و شکل لباس جایگزین تربیت و روشهای تربیتی نمی شود و انسان را از توجه و در دستور کار قرار دادن و پژوهش و فراگیری روشهای تربیتی و پرورشی مطلوب بینیاز نساخته است، زیرا چه فراوانند زنان و دخترانی که به دور از اخلاق نیکو و خوب دانستن انحرافات تربیت یافتهاند و چادر و روسری و حتی نقاب زدن برای آنها فضیلت و اخلاق نیکو را هیچگاه به ارمغان نیاورده است.
حجاب اسلامی با تمامی ابعادش در هیچ زمانی سد و مانعی برسر راه پیشرفت نبوده و نیست چرا که همانگونه که میان حجاب و پیشرفت رابطهای وجود ندارد قطعا میان حجاب اسلامی و عقب افتادگی نیز هیچ گونه رابطهای وجود ندارد، هرگز و در تاریخ هیچ کشوری یافت نشده که مد و نوع دوخت لباس زنان به نسبت طول و عرض آن در رویکرد عقلی و فعالیت انسانی زن تأثیر گذار بوده باشد، از زمانهای دور تا به امروز کشورها و ملتها در مدل لباسهای مردانه و زنانه دارای فرهنگهای کاملا متفاوتی نسبت به یکدیگر بودهاند و هر روز هم دستخوش تغیرات گشتهاند اما این تنوع در مدها و نوع دوخت لباسها سبب تفاوت در پیشرفت شان نبوده است.
نیاز انسانها به لباس و پوشش امری فطری است که خدای عزوجل آن را در فطرت هر انسانی قرار داده که قطعا پوشش شان نیز متفاوت و متناسب با خلقت هر کدامشان میباشد مسلما انسان زیرک در نگهداری اشیای با ارزش و لطیف و ظریف نهایت دقت و تلاشش را به خرج میدهد که مبادا آسیب ببینند و ارزش قبل شان را از دست بدهند خدای عزوجل در تشریع قانون حجاب اسلامی چنین احتیاطی را لحاظ فرمودهاند و موجودی لطیف و حساس را که خیلی زود هم می¬شکند را مکلف به رعایت حجاب اسلامی کردهاند تا اینگونه شرف و عزت یکا یک زنان مسلمان حفظ شده و خودشان هم سبب فتنهی دیگران نگردند، اما چه سری در کار است که هر روز فرهنگ برهنگی بیشتر از روز قبل توسعه یافته و حامیان فراوانش از هیچ نوع پشتیبانیای دریغ نمی کنند، چرا امروزه در جوامع بشری، غیر مسلمانان از یک سو ـ که جای خودشان را دارند ـ و جامعه مسلمانان ـ با تأسف فراوان ـ از سوی دیگر در رویارویی با حجاب و متانت زن سخت ایستادهاند و آن را ذم میکنند، آیا جواب آن چیزی غیر از خود خواهی مردان میباشد که در واقع با سر دادن شعارهای میل به رهایی از محدودیتهای عقب ماندگی و سوق دادن جامعه به سوی ترقی در حقیقت به دنبال کشتن وقار و متانت زن و اشباع غریزهی جنسی خودشان میباشند و این چنین خواهشهای نفسانی خودشان را کادو پیچ کرده و رنگ و لعاب داده و به جامعه عرضه میکنند تا از وراء آن لذتی بر گیرند.
عشق و محبت به جامعه، دیگران را در خود دیدن نیست؛ به این معنا که آنها را ابزار لذتها و هوسهای خود گردانی در حقیقت این خود یک خود خواهی آشکار است که با کادوی محبت پوشیده است، عشق و محبت به جامعه، خود را در دیگران دیدن است بدین معنا که سعادت خویش را در توجه به دیگران ملاحظه کنی، در خدمت به دیگران است نه به خدمت در آوردن آنان.
اما در مورد زنانی که با کف زدن مردان چشم چران برهنگی و بیحجابی را انتخاب میکنند همین بس که سرانجام این آنان هستند که قربانی این همه تجاوزها خواهند شد و بد جور قافیه را خواهند باخت.
استعمار گران در کشورهای اسلامی نتوانستند دختران و پسران مسلمان را منحرف کنند مگر بعد از اینکه به شیوههای مختلف توانستند دین و آداب و رسوم اسلامی را در نظر فرزندان اسلامی زشت جلوه دهند، آن وقت در لباس و شکل ظاهری از دین غربیان استعمارگر تقلید نمودند، تقلید از شکل ظاهری و لباس و پوشاک نخستین گام بود برای سست و ضعیف نمودن اسلام در دل مسلمانان.
تنها بیحجابی نیست که آفت جامعه مسلمانان گشته علاوه بر آن بد حجابی نیز همگام و موازی با او حرکت میکند. شاید در برخی از موارد بسیار خطرناک تر هم باشد، چرا که زنان بد حجاب مدعی محجبه بودن هستند و در انتظار پاداش، در نتیجه بیپروا در جامعه حاضر شده و در اختلاط با مردان هم مشکلی نمی بینند و متوجه نیستند که این کارشان ذریعهی بیحجابی و نافرمانی است، آرایشها و خود آرایی هایی به سبک غربیان، استفاده از عطرهای تند و محرک، تقلید از نوع گفتار شان و انتخاب کلمات نامناسب در گفتگوی با مردان نا محرم، تقلید از مد و نوع دوخت لباسهای هنرپیشهها و آوازه خوان هایی که علاوه بر اینکه هیچ قید و بند دینی ندارند بلکه در حقیقت کاملا برنامه ریزی شده و به قصد از بین بردن گوهر وجود آنها پا به میدان گذاشته اندو... همه و همه به شدت رواج یافته و این زنان مسلماناند که گویی فرمودهی پیامبرشان( ص) را از خاطر بردهاند که فرمودند؛( هرکه با محبوب خود است) و در جایی دیگر فرموده اند؛( هرکه خود را با گروهی همراه سازد از آنان است) بدین معنا که هر شخص در روز قیامت از زمرهی گروهی است که آنها را دوست داشته و از آنها تبعیت میکرده و همراه آنان حشر میگردد، واقعاً اینان چه میکنند آیا خدای ناکرده فرهنگ اسلامی شان تهی از شخصیتهای معروف و مشهوری است که خود را شبیه شان سازند یا اینکه ایشان خوب نمی نگرند و یا شاید هم معیارهای شان تغییر کرده و اینگونه روحیهی اسلامی را ذره ذره میکشند و به جایش دشمنش را جایگزین میکنند، کسی نیست ایشان را از این خواب غفلت بیدار کند، حقیقتاً غافل شدهاند یا خود را به غفلت زده اند, دیگر لباسها به اندازهی حقیقی تن صاحبانشان دوخته نمی شوند و اینگونه مروج فرهنگ برهنگی شدهایم در حالیکه هر یک به اندازه توان خود موظف به ترویج و صادرات فرهنگ اسلامی هستیم.
حرص و علاقه¬ی زیاد در پوشیدن لباسهای جذاب و چسبان و نازک و متمایل گشتن به تقلید از فرهنگ غرب به نوع نگرش آنها به زندگی و رو آوردن به روابط بیقیدوبند آنان و نادیده گرفتن بایدها و نبایدهای آداب اجتماعی در شریعت اسلام و در نتیجهی آن اختلاط بدون ضوابط زن و مرد و برگزیدن نوع پوشش آنها و عقب مانده تلقی کردن فرهنگ و عرفهای اسلامی و غوطه ور شدن در تجمّلات و خود آراییهای محرک و مخالف با موازین شرع و تعلیم و تربیت دختران اسلام به سبک و شیوهی غربی و به صورت کلی غرب زدگی، نتایج تجاوز و زیر پا گذاشتن حدود اسلام و بایدها و نبایدهای آن و نیز کهنه و فرسوده خواندن قوانینش میباشد که اگر ضرر وسیع و دامنگیر آنها به صورت عاجل و سریع به نسلهای موجود نرسد، بسیار احمقانه خواهد بود که گمان برد نسلهای آینده هم از ضرر آن در امان خواهند بود، زیرا هر زمان که مکتب و یا اجتماعی در مسیر انحراف قرار گیرد به طور قطع و یقین در ابتدای مسیر اندکی از صراط مستقیم آن فاصله گرفته و منحرف میشوند اما زمانی که از آن نسل به نسلهای بعدی صادر شود بدون شک و تردید آن انحراف بسیار گسترده و عمیق و غیر قابل پیشگیری خواهد بود، و باید بدانند که اگر آنان فعلا در ابتدای راه قرار دارند و به آخرش نرسیدهاند این نسلهای آینده هستند که به آخر راه خواهند رسید دختران، خواهران و مادران آینده.
زن فطرتاً موجب فریب و اغواء مرد است، لذا زنی که فتنه گر و اغواء کننده و فریبندهی مرد نباشد از لحاظ زن بودن کامل نیست و قطعا اختلالاتی دارد که باید در سدد رفع شان بر آید و به خاطر این واقعیت است که اسلام به زن امر کرده تا در خارج خانه با پوشش حجاب اسلامی ظاهر شود که بدین وسیله مردان دیگر در جامعه از اغواء و فریب و وسوسهی او در امان میمانند وهم خود سالم میماند و مورد هتک حرمت قرار نمی گیرد وهم همنوعانش سالم میمانند.
در سایه نظام اجتماعی اسلام و در برداشتن قانونی همچون حجاب است که اجتماع از وسوسههای شهوت و عوامل هیجان انگیز آن حتیالامکان پاک میشود تا قدرت فکری و جسمانی انسان در محیطی پاک و آرام رشد کند و در نتیجه شخص میتواند وظیفه و تکلیف خود را با تمام توان در راه ترقی و بازسازی تمدن انجام دهد و نیز هریک از زن و مرد به صورت حقیقی از حقوق انسانی خود برخوردار گردند و برای هر کدام بهترین فرصت پیشرفت و ترقی فراهم شود.
غرب زدگان شدیدترین اعتراضات را بر حجاب وارد میکنند، حجاب در نظر آنان چیزی بیمعنا و باطل به حساب میآید و برای از بین بردنش دست به تمسخر و محکومیت آن زده اند، اما با توجه به مطالب فوق استدلال آنها مانند این است که بگویند وجود بینی درصورت انسان ضروری نیست و درصورت هر کس بینی را مشاهده کنند به او بخندند و او را مورد استهزا قرار دهند دلایل جاهلانهای که آنها میآورند تنها جاهلان رامی ترساند و اگر آنها خرد داشتند میفهمیدند که اختلاف میان ما و آنها در مقام و ارزش انسان است. اموری که نزد ما ارزش و قیمت والایی دارند نزد آنها بسیار بیارزش و بیمقدار اند، بنابراین مقیاس اندازه گیری اشیاء نزد ما به طور حتم در نظر آنها زاید و بیارزش است و تا زمانی که این اختلاف اساسی میان ما وجود دارد به نقطه اشتراکی در این رابطه نخواهیم رسید.
منابع:
1-تفسیرنور، دکتر مصطفی خرم دل
2-حجاب، تألیف ابوالاعلی مودودی
3-زن در میان شفافیت شریعت الهی و تیرگی فرهنگ غرب, تألیف دکتر محمد سعید رمضان بوطی
4-زن در اندیشهی اسلامی، تألیف جمال محمد فقی رسول/ فرزانه اسحاقی ( کامیاران)
نظرات